جدول جو
جدول جو

معنی بار و بنه - جستجوی لغت در جدول جو

بار و بنه
اسباب و اثاث و لوازم زندگی که به جایی حمل کنند، برای مثال که ما ماندگانیم و هم گرسنه / نه توشه ست ما را نه بار و بنه (فردوسی - ۸/۷۶)
تصویری از بار و بنه
تصویر بار و بنه
فرهنگ فارسی عمید
بار و بنه
(رُ بُ نَ / نِ)
احمال و اثقال. بار و بندیل:
نه لشکر نه کوس و نه بار و بنه
همه میسره خسته و میمنه.
فردوسی.
که ما ماندگانیم و هم گرسنه
نه توشه است با ما نه بار و بنه.
فردوسی.
در شش دیه سراها ومقامها ساختند و منزل گرفتند و بار و بنه بدان نقل کردند. (تاریخ قم ص 32). رجوع به بار و بندیل شود
لغت نامه دهخدا
بار و بنه
کلیه ی لوازم دامداری و ابزار معاش دامداران
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رُ بَ)
مصالح هر چیز چون رشته برای تسبیح و دوال و امثال آن برای شمشیر. ملاطغرا در قسمیه گوید:
بتسبیح شبنم که بی باروبند
زگردش بود تا سحر بهره مند.
و در محاوره بند و بار هم گویند. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(رُ بَ)
پایه و ستون:
اندرهوا به امر وی استاده ست
بی دار و بند پایۀ بحر و بر.
ناصرخسرو.
رجوع به دار شود
لغت نامه دهخدا
(بَ رُ بَچْ چَ / چِ)
عائله و زن و بچه. (فرهنگ لغات عامیانه). بچه و دیگران. ج، بر و بچه ها. (یادداشت دهخدا).
- بر و بچه ها، عائله و زن و بچه. (فرهنگ لغات عامیانه).
-
لغت نامه دهخدا